صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6738

1. از بلند و پست نبود چاره تا گرد رهی

2. گرد هستی برفشان از خود اگر مرد رهی

3. خاکساران می شوند آخر ز مطلب کامیاب

4. دامنی خواهی به دست آورد اگر گرد رهی

5. سختی راه طلب سنگ فسان رهروست

6. رو مگردان از دم شمشیر اگر مرد رهی

7. خواب هیهات است گردد جمع با درد طلب

8. پای خواب آلوده ای تا فارغ از درد رهی

9. کی توانم چشم در دامان منزل گرم کرد؟

10. این چنین کز سستی کوشش تو دلسرد رهی

11. با تن آسانی به مقصد راه برون مشکل است

12. دور گرد منزلی تا نازپرورد رهی

13. از هدف چون تیغ کج رزق تو خاک تیره است

14. در طلب افتان و خیزان تا تو چون گرد رهی

15. فرد را نتوان پریشان همچو دفتر ساختن

16. جمع چون خورشید کن خود را اگر فرد رهی

17. تیغ عریان می کند کوته زبان خصم را

18. پا مکش صائب به دامن گر هماورد رهی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
* بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
شعر کامل
حافظ
* چو بوسید پیکان سرانگشت اوی
* گذر کرد بر مهرهٔ پشت اوی
شعر کامل
فردوسی
* ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها
* زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
شعر کامل
مولوی