غزل شمارهٔ 135
1. خاک آن بادم که از خاک درت بویی برد
2. گرد آن خاکم که باد از کوی مه رویی برد
3. از هوا داری بجان جویم نسیم صبح را
4. تا سلامی از من بیدل به دلجویی برد
5. چون زهر سویی نشانی میدهندش، میدهم
6. خاک خود بر باد تا هر ذرهای سویی برد
7. با سر زلف مرا سربسته رازی هست ازان
8. دم نمییارم زدن ترسم صبا بویی برد
9. بر سرت چندان پریشان جمع میبینم که گر
10. بر فشانی عقد گیسو هر دلی مویی برد
11. تاب مویت نیست رویت راز پیشش دور کن
12. حیف باشد نازنینی بار هندویی برد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده