سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 144

1. گرچه در عهد تو عاشق به جفا می‌میرد

2. لله الحمد که بر عهد وفا می‌میرد

3. هر که میرد به حقیقت بود آن کشته دوست

4. سخن است اینکه به شمشیر قضا می‌میرد

5. هر که در راه تو شد کشته نباشد مرده

6. زنده آنست که در کوی شما می‌میرد

7. مرغ در دام تو از روی هوا می‌افتد

8. شمع بر بوی تو در پای صبا می‌میرد

9. مرده بودم، ز می جام تو من زنده شدم

10. وانکه زین جام دمی خورد چرا می‌میرد؟

11. ای گل تازه برین بلبل نالنده خویش

12. رحم کن رحم، که بی‌برگ و نوا می‌میرد!

13. دل من طره طرار تو را می‌خواهد

14. جان من غمزه بیمار تو را می‌میرد

15. می‌شوم زنده من از درد تو ای دوست دوا

16. به کسی بخش که از بهر دوا می‌میرد!

17. می‌کند راه خرد در شب سودای تو گم

18. که چراغ خرد از باد هوا می‌میرد

19. به سر کوی غمت خاک دوایند مرا

20. نفس بیچاره چه داند که چرا می‌میرد؟

21. نفسی ماند ز سلمان، مکنیدش درمان!

22. همچنینش بگذارید که تا می‌میرد!


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تاک بالا دست من بیعت به طوبی بسته است
* خوشه ام عقد اخوت با ثریا بسته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* بشنو این نی چون شکایت می‌کند
* از جداییها حکایت می‌کند
شعر کامل
مولوی
* شب مردان خدا روز جهان افروزست
* روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
شعر کامل
سعدی