سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 349

1. جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی

2. بی عزیزان نیست عمر نازنین را لذتی

3. بر سر من کس نمی‌آید به پرسش جز خیال

4. جز خیالش کس ندارد بر سر من منتی

5. شربت قند لبش می‌سازد این بیمار را

6. کو لب او تا مرا از قند سازد شربتی؟

7. از غم تنهایی آمد جان شیرین نزد لب

8. تا بیادش هر دو می‌دارند با هم صحبتی

9. حسرتی دارم که بینم بار دیگر روی یار

10. گر درین حسرت بمیرم دور از ازو وا حسرتی

11. در درون دارم خروشی ای طبیبان پرسشی

12. در سفر دارم عزیزی ای عزیزان همتی

13. آن همایون عید من یک روز خواهد کرد عود

14. جان کنم قربان گرم روزی شود این دولتی

15. می‌فرستم جان به پیشش کاشکی این جان من

16. داشتی در حلقه زلفش به مویی قیمتی

17. غیبتی کردند بدگویان به باطن زین جهت

18. یک دو روزی کرد از سلمان به ظاهر غیبتی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه مایه بر سر این ملک سروران بودند
* چو دور عمر به سر شد درآمدند از پای
شعر کامل
سعدی
* دور گردان را به احسان یاد کردن همت است
* ورنه هر نخلی به پای خود ثمر می افکند
شعر کامل
صائب تبریزی
* برو ای نرگس رعنا، تو به این چشم مناز
* ناز را چشم سیه باید و مژگان دراز
شعر کامل
هلالی جغتایی