غزل شمارهٔ 350
1. خنک صبا که ز زلفش، خلاص یافت نفسی
2. صبا فدای تو بادم، برو که نیک بجستی
3. غلام قامت آن لعبتم که سرو سهی را
4. شکست قد بلندش، به راستی و درستی
5. بیا و عهد ز سر گیر، ای نگار اگر چه
6. هزار عهد ببستی، چو زلف و باز شکستی
7. ز زلف و چشم تو من دوش داشتم گلهای چند
8. نگفتم و چه بگویم حکایت شب مستی
9. تو تا حدیث نکردی، مرا نگشت محقق
10. که چون پدید شد از نیستی لطیفه هستی؟
11. مرا تو عین زلالی، ولی گذشته ز فرقی
12. مرا تو تازه نگاری، ولی برفته ز دستی
13. به نور دیده سزاوار آنکه روی تو بیند
14. تو لطف کردی و دردی به مردمان ننشستی
15. ز عهد سست و دل سخت توست ناله سلمان
16. تو نیز خوی فرا کن، دلا به سستی و سختی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده