سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 354

1. به نیازی که با خدا داری

2. که دلم بیش ازین نیازاری

3. من نیاز آرم ار تو ناز آری

4. من نیاز آرم ار تو ناز آری

5. دل من برده‌ای ز دست مده

6. چه شود گر دلی به دست آری

7. ای ز زاری عاشقان بیزار

8. عاشقان چون کنند بی‌زاری

9. زارم از بی زری و می‌ترسم

10. که کشد بی زری به بیزاری

11. چاره کار من زرست چو نیست

12. زاریی می‌کنم به ناچاری

13. بخت خود را به خواب می‌بینم

14. کاشکی دیدمی به بیداری

15. من افتاده بر توانم خواست

16. از سر جان اگر کنی یاری

17. ما نیاریم کرد در تو نظر

18. نظری کن به ما اگر یاری

19. بوی زلفت اگر مدد ندهد

20. برنخیزد صبا ز بیماری

21. بار دل بس نبود سلمان را

22. عشق در می‌خورد به سر، باری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خون ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟
* خونبهای شبنم از خورشید می گیریم ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* نه نشاط دوستانم نه فراغ بوستانم
* بروید ای رفیقان به سفر که من اسیرم
شعر کامل
سعدی
* زیره را من سوی کرمان آورم
* گر به پیش تو دل و جان آورم
شعر کامل
مولوی