غزل شمارهٔ 128
1. آفرین بادا بر آن کس کو ترا در بر بود
2. و آفرین بادا بر آن کس کو ترا در خور بود
3. آفرین بر جان آن کس کو نکو خواهت بود
4. شادمان آن کس که با تو در یکی بستر بود
5. جان و دل بردی به قهر و بوسهای ندهی ز کبر
6. این نشاید کرد تا در شهرها منبر بود
7. گر شوم من پاسبان کوی تو راضی بوم
8. خود ببخشایی بر آن کش این هوس درسر بود
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده