غزل شمارهٔ 182
1. با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز
2. از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز
3. از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
4. وز تابش روی تو برآید دو شب از روز
5. بر گرد یکی گرد دل ما و در آن دل
6. گر جز غم خود یابی آتش زن و بفروز
7. هر چند همه دفتر عشاق بخواندیم
8. با این همه در عشق تو هستیم نو آموز
9. در مملکت عاشقی از پسته و بادام
10. بوس تو جهانگیر شد و غمزه جهانسوز
11. تا دیدهٔ ما جز به تو آرام نگیرد
12. از بوسهش مهری کن و ز غمزهش بردوز
13. با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم
14. یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده