سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 191

1. ای دل اندر نیستی چون دم زنی خمار باش

2. شو بری از نام و ننگ و از خودی بیزار باش

3. دین و دنیا جمله اندر باز و خود مفلس نشین

4. در صف ناراستان خود جمله مفلس وار باش

5. تا کی از ناموس و رزق و زهد و تسبیح و نماز

6. بندهٔ جام شراب و خادم خمار باش

7. می پرستی پیشه‌گیر اندر خرابات و قمار

8. کمزن و قلاش و مست و رند و دردی خوار باش

9. چون همی دانی که باشد شخص هستی خصم خویش

10. پس به تیغ نیستی با خلق در پیکار باش

11. طالب عشق و می و عیش و طرب باش و بجوی

12. چون به کف آمد ترا این روز و شب در کار باش

13. با سرود و رود و جام باده و جانان بساز

14. وز میان جان غلام و چاکر هر چار باش

15. از سر کوی حقیقت بر مگرد و راه عشق

16. با غرامت همنشین و با ملامت یار باش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لب به هر طعمه میالای که دندان شکند
* بر سر خوان فرومایه ز پالودۀ قند
شعر کامل
جامی
* مه روی بپوشاند خورشید خجل ماند
* گر پرتو روی افتد بر طارم افلاکت
شعر کامل
سعدی
* گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
* ز جام وصل می‌نوشم ز باغ عیش گل چینم
شعر کامل
حافظ