سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 214

1. از حل و از حرام گذشتست کام عشق

2. هستی و نیستی ست حلال و حرام عشق

3. تسبیح و دین و صومعه آمد نظام زهد

4. زنار و کفر و میکده آمد نظام عشق

5. خالیست راه عشق ز هستی بر آن صفت

6. کز روی حرف پردهٔ عشقست نام عشق

7. بر نظم عشق مهره فرو باز بهر آنک

8. از عین و شین و قاف تبه شد قوام عشق

9. چندین هزار جان مقیمان سفر گزید

10. جانی هنوز تکیه نزد در مقام عشق

11. این طرفه‌تر که هر دو جهان پاک شد ز دست

12. با این هنوز گردن ما زیر وام عشق

13. برخاست اختیار و تصرف ز فعل ما

14. چون کم زدیم خویشتن از بهر کام عشق

15. اندر کنشت و صومعه بی‌بیم و بی‌امید

16. درباختیم صد الف از بهر لام عشق

17. برداشت پرده‌های تشابه ز بهر ما

18. تا روی داد سوی دل ما پیام عشق

19. مستی همی کنم ز شراب بلا ولیک

20. هر روز برترست چنین ازدحام عشق

21. آزاده مانده‌ایم ز کام و هوای خویش

22. تا گشته‌ایم از سر معنی غلام عشق

23. دامست راه عشق و نهاده به شاهراه

24. بادام و بند خلق سنایی به دام عشق

25. زان دولتی که بی‌خبران را نصیبه‌ایست

26. کم باد نام عاشق و گم باد نام عشق

27. چون یوسف سعید بفرمودم این غزل

28. بادا دوام دولت او چون دوام عشق


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
* که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
شعر کامل
حافظ
* مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
* غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
* خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
شعر کامل
سعدی