سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 223

1. برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زنده‌ام

2. ور چه آزادم ترا تا زنده‌ام من بنده‌ام

3. مهر تو با جان من پیوسته گشت اندر ازل

4. نیست روی رستگاری زو مرا تا زنده‌ام

5. از هوای هر که جز تو جان و دل بزدوده‌ام

6. وز وفای تو چو نار از ناردان آگنده‌ام

7. عشق تو بر دین و دنیا دلبرا بگزیده‌ام

8. خواجگی در راه تو در خاک راه افگنده‌ام

9. تا بدیدم درج مروارید خندان ترا

10. بس عقیقا کز دریغ از دیده بپراکنده‌ام

11. تا به من بر لشگر اندوه تو بگشاد دست

12. از صلاح و نیکنامی دستها بفشانده‌ام

13. دست دست من بد از اول که در عشق آمدم

14. کم زدم تا لاجرم در ششدره درمانده‌ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عاشق از بار لباس عاریت آسوده است
* بید مجنون را کلاه و جامه از موی خودست
شعر کامل
صائب تبریزی
* مرا به آتش سوزنده رحم می آید
* که زندگانی خود صرف ژاژخایی کرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* کرده از درد سرم، گوشه عزلت فارغ
* خاک کاشانۀ ماصندل پیشانی ما
شعر کامل
حزین لاهیجی