سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 243

1. روزی که رخ خوب تو در پیش ندارم

2. آن روز دل خلق و سر خویش ندارم

3. چندین چه کنی جور و جفا با من مسکین

4. چون طاقت هجرت من درویش ندارم

5. در مجمرهٔ عشق و غمت سوخته گشتم

6. زین بیش سر گفت و کمابیش ندارم

7. تا سلسلهٔ عشق تو بربست مرا دست

8. جز سلسله بر دست دل ریش ندارم

9. زان غمزهٔ غماز غم افزای تو بر من

10. اسلام شد و قبله شد و کیش ندارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق را عقل نمی‌خواست که بیند لیکن
* هیچ عیار نباشد که به زندان نرود
شعر کامل
سعدی
* صبح می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست
* ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست
شعر کامل
سعدی
* با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او
* در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود
شعر کامل
سعدی