غزل شمارهٔ 247
1. فراق آمد کنون از وصل برخوردار چون باشم
2. جدا گردید یار از من جدا از یار چون باشم
3. به چشم ار نیستم گنج عقیق و لولو و گوهر
4. عقیقافشان و گوهربیز و لولوبار چون باشم
5. کسی کوبست خواب من در آب افگند پنداری
6. چو خوابم شد تبه در آب جز بیدار چون باشم
7. بت من هست دلداری و زود آزار و من دایم
8. دل آزرده ز عشق یار زود آزار چون باشم
9. دهانش نیم دینارست و دینارست روی من
10. چو از دینار بیبهرم به رخ دینار چون باشم
11. ز بیخوابی همی خوانم به عمدا این غزل هردم
12. «همه شب مردمان در خواب و من بیدار چون باشم»
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده