غزل شمارهٔ 316
1. خیز ای بت و در کوی خرابی قدمی زن
2. با شیفتگان سر این راه دمی زن
3. بر عالم تجرید ز تفرید رهی ساز
4. در بادیهٔ هجر ز حیرت علمی زن
5. بر هر چه ترا نیست ز بهرش مبر انده
6. وز هر چه ترا هست ز اسباب کمی زن
7. جمع آر همه تفرقهٔ خویش به جهدت
8. بر ذات دعاوی ز معانی رقمی زن
9. از علم و اشارات و عبارات حذر کن
10. وز زهد و کرامات گذشته بر می زن
11. از کفر و ز توحید مگو هیچ سخن نیز
12. پیرامن خود زین دو خطرها حرمی زن
13. چون فرد شدی زین همه احوال به تصدیق
14. در شاهره فقر و حقیقت قدمی زن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده