غزل شمارهٔ 321
1. ایا معمار دین اول دل و دین را عمارت کن
2. پس آنگه خیز و رندان را سحرگاهی زیارت کن
3. خرابات ای خراباتی به عین عقل چون دیدی
4. نهان از گوشهای ما را به عین سر اشارت کن
5. بکش خط بر همه عالم ز بهر رند میخانه
6. زیارت رند حضرت را برو مسح و طهارت کن
7. جهان کفر و ایمان را ز سوز عشق بر هم زن
8. عیار نیک بر کف گیر و یک ساعت عبارت کن
9. به سیم و زر خراباتی همی با تو فرو ناید
10. تو با رند خراباتی به جان و دل تجارت کن
11. حرارتهای نفسانی بسوزد دینت را روزی
12. اگر در راه دین مردی علاج این حرارت کن
13. ز دعوی گر کله داری سنایی را کلاهی نه
14. ز معنی گر زیان بینی عبارت را کفارت کن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده