سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 84

1. در دل آن را که روشنایی نیست

2. در خراباتش آشنایی نیست

3. در خرابات خود به هیچ سبیل

4. موضع مردم مرایی نیست

5. پسرا خیز و جام باده بیار

6. که مرا برگ پارسایی نیست

7. جرعه‌ای می به جان و دل بخرم

8. پیش کس می بدین روایی نیست

9. می خور و علم قیل و قال مگوی

10. وای تو کاین سخن ملایی نیست

11. چند گویی تو چون و چند چرا

12. زین معانی ترا رهایی نیست

13. در مقام وجود و منزل کشف

14. چونی و چندی و چرایی نیست

15. تو یکی گرد دل برآری و ببین

16. در دل تو غم دوتایی نیست

17. تو خود از خویش کی رسی به خدای

18. که ترا خود ز خود جدایی نیست

19. چون به جایی رسی که جز تو شوی

20. بعد از آن حال جز خدایی نیست

21. تو مخوانم سنایی ای غافل

22. کاین سخنها به خودنمایی نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کدام آلاله می‌بویم که مغزم عنبرآگین شد
* چه ریحان دسته بندم چون جهان گلزار می‌بینم
شعر کامل
سعدی
* آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد
* وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد
شعر کامل
مولوی
* مر غول را برافشان یعنی به رغم سنبل
* گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان
شعر کامل
حافظ