سنایی_حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقهالباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان (فهرست)

شمارهٔ 18-فی معانی القاضی الجاهل الظالم

1. آن شنیدی که در دهی پیری

2. خورد ناگه ز شحنه‌ای تیری

3. رفت در پیش قاضی آن درویش

4. گفت بنگر مرا چه آمد پیش

5. شحنه سرمست بود در میدان

6. تیری افکند و زد مرا بر جان

7. قاضی او را بگفت از سرِ خشم

8. قلتبانا نگه نداری چشم

9. تیر شحنه به خون بیالودی

10. تا مرا درد سر بیفزودی

11. جفت گاوت به شحنهٔ ده ده

12. وز چنین دردسر به نفس بجه

13. تا دل شحنه بر تو گردد خوش

14. ورنه اندر زند به جانت آتش

15. گفت گشتم به حکم تو راضی

16. چون بُوَد خشم شحنه و قاضی

17. ای ملک سیرت ملک سیما

18. ملک دنیا به تست درد و دوا

19. زین چنین قاضیان هرزه درای

20. خلق را گوش کن ز بهر خدا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
* ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
شعر کامل
حافظ
* دلت گر به راه خطا مایلست
* ترا دشمن اندر جهان خود دلست
شعر کامل
فردوسی
* آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد
* وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد
شعر کامل
مولوی