سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 110

1. آن نکو روی که روی ازنظرم پنهان داشت

2. ازوی این عشق که پیداست نهان نتوان داشت

3. رفت و از چشم مرا راوق خون افشان کرد

4. آنکه بر برگ سمن سنبل مشک افشان داشت

5. جان بدادیم بپیش در آن یار که او

6. از پس پرده رخی همچو نگارستان داشت

7. نو بهار آمد وبر طرف چمن پیداشد

8. گل که ازشرم رخش روی زما پنهان داشت

9. روی اودید دگر حسن فروشی نکند

10. گل سوری که ببازار چمن دکان داشت

11. تو چه یاری که دمی یاد نیاری زآن کو

12. جز بیاد تو نمی زد نفسی تاجان داشت

13. خون همی خورد و غم عشق ترا می پرورد

14. دل که بر خوان تکلف جگری بریان داشت

15. روزگاریست که تا سوز فراقت چون شمع

16. هر شبی شوق تو تا روزمرا گریان داشت

17. عشق آمد که ترا می بکشم تیغ بدست

18. نشدم مانع حکمش که زتو فرمان داشت

19. وصل تو آب حیوتست ورهی بی تو نمرد

20. زآنک بر سفره روزی دو سه روزی نان داشت

21. درد ما را بجز از دیدن تو درمان نیست

22. جان دهم از پی دردی که چنین درمان داشت

23. چه عجب باشد اگر فخر کند بر ملکوت

24. معدن ملک که چون تو گهری درکان داشت

25. سیف فرغانی اگر سکه زند می رسدش

26. زآنکه نقد سخنش مهر چو تو سلطان داشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
* شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
شعر کامل
حافظ
* گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
* کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
* که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
شعر کامل
سعدی