سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 109

1. کسی کو غم عشق جانان نداشت

2. چو زنده نفس می زد و جان نداشت

3. گدای توام ای توانگر بحسن

4. چنین مملکت هیچ سلطان نداشت

5. تویی آن شفایی که بیمار دل

6. بجز درد تو هیچ بیمار نداشت

7. دلی را که اندوه تو جمع کرد

8. غم هر دو کونش پریشان نداشت

9. از آن مشتغل شد بشیرین خود

10. که خسرو چو تو شکرستان نداشت

11. بملک ارسکندر بود مفلس است

12. که همچون خضر آب حیوان نداشت

13. بخارست جانی که عاشق نشد

14. دخانست ابری که باران نداشت

15. غم عشق خور سیف اگر زنده ای

16. هر آنکس که این غم نخورد آن نداشت

17. مرو بی محبت که مفتی عشق

18. چنین مؤمنی را مسلمان نداشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بلبلی را که به دیدار ز گل قانع شد
* در اگر بسته شود رخنه دیواری هست
شعر کامل
صائب تبریزی
* خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
* خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد
شعر کامل
مولوی
* یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
* و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
شعر کامل
حافظ