سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 460

1. عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو

2. من ازین معنی کردم دل و جان در سر تو

3. همچو بازان نخورم گوشت ز دست شاهان

4. استخوان می طلبم همچو سگان از در تو

5. ای علم کرده ز خورشید سپاه حسنت

6. مه استاره حشم یک نفر از لشکر تو

7. دل اشکسته که چون پسته گشادست دهان

8. قوت جان می طلبد از لب چون شکر تو

9. تا بمعنی نظرم بر خط و رویت افتاد

10. عاشقم بر قلم قدرت صورت گر تو

11. گردنم کز پی پای تو کشد بار سری

12. طوق دارد ببقای ابد از خنجر تو

13. پرده بردار که از پشت زمین هر ذره

14. آفتابی شود از روی ضیاگستر تو

15. بر ز آغوش و بر تو بخورم گر یکشب

16. بخت بیدار بخواباندم اندر بر تو

17. ترک خرگاه جهانی و برآرد شب و روز

18. مه و خورشید سر از خیمه چون چادر تو

19. حسن کو جلوه خود میکند اندر مه و خور

20. هر نفس صورت او جان خوهد از پیکر تو

21. گر بدانم که دلت را بسماعست نشاط

22. از رگ جان کنم ابریشم خنیاگر تو

23. سیف فرغانی پندار که شعر تو زرست

24. گر ببازار رود هیچ نیارد زر تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت
* هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن
شعر کامل
حافظ
* میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرجست و بس
* جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش
شعر کامل
سعدی
* دل تهی ناشده از خویش به جایی نرسد
* تا بود پر ز شکر نی به نوایی نرسد
شعر کامل
صائب تبریزی