سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 526

1. مرا گفت دل چون چنین یار داری

2. چوبلبل همی گو که گلزار داری

3. نه در ملک من چون تویی دوست دارم

4. نه درحسن تو چون خودی یار داری

5. چوچشم تو بینم بروی تو گویم

6. که ای ماه چونی زبیمار داری

7. منم بی تو دل تنگ وبر تو بیک جو(؟)

8. که از من ملالت بخروار داری

9. زگلزار وصلت کرا رنگ باشد

10. که چندین رقیبان چون خار داری

11. من و نیم جانی و وصلت چه گویی

12. توانگرتر ازمن خریدار داری؟

13. مرا ازپی روز وصل خود ای مه

14. همه شب چو استاره بیدار داری

15. بمن کی رسد نوبت وصلت آخر

16. که چون من هزاران طلب کار داری

17. ترا چون زمن بهتری فخر نبود

18. چگویم گراز چون منی عار داری

19. اگر چه چو لیلی عزیزی نشاید

20. که مجنون خود را چنین خوار داری

21. کمین عاشقت سیف فرغانی وتو

22. ازو کمتر امروز بسیار داری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو من برخاست، از قدش قیامت شد پدید
* غیر آن قامت که من دیدم قیامت را که دید؟
شعر کامل
هلالی جغتایی
* زنگ صحبت را به خلوت می توان از دل زدود
* زندگانی در جهان بی گوشه دل مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی
* کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
* حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
شعر کامل
حافظ