سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 544

1. ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی

2. آرزوی مه و خور با رخ تو همرنگی

3. شرح دل کرد چنان عشق که نتواند اگر؟

4. پای بیرون نهد از دایره دل تنگی

5. حبشی زلفی و از بندگی عارض تو

6. داغ دارست رخ ماه چو روی زنگی

7. هر که در دور تو بی عشق برآمد نامش

8. گر بدین عار رضا داد زهی بی ننگی

9. کاه برگی که بباد تو ز جا برخیزد

10. جای آنست که با کوه کند همسنگی

11. بسوی خاک درت زآن نتوان رفت سبک

12. که زمین بر سر راهست کلوخی سنگی

13. با تن خویش ببی کاری اگر کردی صلح

14. ای دل شیفته با دولت خود در جنگی

15. قطع آن راه کند مرد بپای همت

16. سخن از ترک سرت گفتم از آن می لنگی

17. سیف فرغانی پا بر سر خود نه در راه

18. زآنکه این راه دو گامست و تو صد فرسنگی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کو مطرب عشق چست دانا
* کز عشق زند نه از تقاضا
شعر کامل
مولوی
* وصیت همین است جان برادر
* که اوقات ضایع مکن تا توانی
شعر کامل
سعدی
* این چه دامی است که از سنبل مشکین داری
* که به هر حلقهٔ آن صد دل مسکین داری
شعر کامل
فروغی بسطامی