شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1080

1. مست می ملامتم نیست سر سلامتم

2. نیست سر سلامتم مست می ملامتم

3. عقل نصیحتم دهد عشق غرامتم کند

4. فارغ از آن نصیحتم ، بندهٔ این غرامتم

5. هست ندیم بزم من ساقی مست عشق او

6. باده خورم به شادیش نیست غم ندامتم

7. بادهٔ صاف عاشقان دُردی درد او بود

8. هست دوای من همین تا که شود قیامتم

9. چهرهٔ زرد و اشک من هست گواه حال من

10. گر تو ندانی حال من نیک ببین علامتم

11. خرقهٔ زهد بر تنم خوش ننماید ای فقیه

12. جامهٔ عاشقی بود راست به قد و قامتم

13. بندهٔ حضرت شهم همدم نعمت اللهم

14. در دو جهان کجا بود خوشتر از این کرامتم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
* ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
شعر کامل
حافظ
* زردرویی می کشم چون نی ز همراهان خویش
* من که از ذوق سفر هرگز کمر نگشاده ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
* یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
شعر کامل
حافظ