غزل شمارهٔ 1096
1. منم که عاشق دیدار یار خود باشم
2. منم که والهٔ زلف نگار خود باشم
3. منم که سیدم و بندهٔ خداوندم
4. منم که دانه و دام شکار خود باشم
5. منم چو پرده و جانم امیر پرده نشین
6. منم که میر خود و پرده دار خود باشم
7. به هر کنار که باشم از این میان به یقین
8. چو نیک بنگرم اندر کنار خود باشم
9. به گرد کوه و بیابان دگر نخواهم گشت
10. به کنج دل روم و یار غار خود باشم
11. چرا جفا کشم از هر کسی درین غربت
12. به شهر خود روم و شهریار خود باشم
13. به غیر عشق مرا نیست کاری و باری
14. از آن مدام پی کار و بار خود باشم
15. از آنکه عاشق و معشوق نعمةاللهم
16. به گرد کار خود و کردگار خود باشم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده