شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1174

1. عشق او در بحر و در بر دیده ایم

2. نور او در خشک و در تر دیده ایم

3. چشم ما روشن به نور او بود

4. روی او چون ماه انور دیده ایم

5. گرچه هر دم می نماید صورتی

6. معنی اینها مکرر دیده ایم

7. در همه آئینه دیدیم آن یکی

8. دیده ایم و بار دیگر دیده ایم

9. هر گدائی را که می بینیم ما

10. پادشاه تاج بر سر دیده ایم

11. گر خبر از غیر می پرسی مپرس

12. زانکه ما خود غیر کمتر دیده ایم

13. سید ما نور چشم ما بود

14. نور آن پاکیزه منظر دیده ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کشم خنجر چو سوسن بر تن خویش
* چو گل در خون کشم پیراهن خویش
شعر کامل
جامی
* کاش کی می‌ریخت از بهر سرشک دیده‌ام
* دست معمار قضا طرح زمین تازه‌ای
شعر کامل
فروغی بسطامی
* او را برنگ و بوی نگویم نظیر نیست
* گلبن نظیر اوست ولی دلپذیر نیست
شعر کامل
رهی معیری