شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1175

1. روشنی چشم جان ازنور جانان دیده ایم

2. این چنین نور خوشی در دیدهٔ جان دیده ایم

3. صورت و معنی عالم را به ما بنموده اند

4. جمله یک معنی و صورت را فراوان دیده ایم

5. این و آن را مخزن گنج الهی یافتیم

6. عارفانه گنج او در کنج ویران دیده ایم

7. همچو رندان سر به پای خم می بنهاده ایم

8. لذت عمر خوشی از ذوق مستان دیده ایم

9. دیدهٔ باریک بین ما چو رویش دیده است

10. در سواد کفر زلفش نور ایمان دیده ایم

11. غیر او نقش خیال می نماید در نظر

12. این به چشم ما نماید زانکه ما آن دیده ایم

13. ما خراباتی و رند و عاشق و میخواره ایم

14. نعمت الله را امیر بزم رندان دیده ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب تیره شبدیز لهراسپی
* بیاورد با زین گشتاسپی
شعر کامل
فردوسی
* گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
* هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
شعر کامل
حافظ
* باور مکن که من دست از دامنت بدارم
* شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان
شعر کامل
سعدی