شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1176

1. تا به نور روی خوب او جمالش دیده ایم

2. همچو دیده گرد عالم سر به سر گردیده ایم

3. در بهشت جاودان گشتیم با یاران بسی

4. عارفانه میوه ها از هر درختی چیده ایم

5. هرچه آمد در نظر آورد از آن حضرت خبر

6. لاجرم از یک به یک نیکو خبر پرسیده ایم

7. در خرابات مغان مستیم و با رندان حریف

8. جام می شادی روی عاشقان نوشیده ایم

9. ما به تخت نیستی خوش در عدم بنشسته ایم

10. فرش هستی سر به سر بر همدگر پیچیده ایم

11. دیگران از خود سخن گفتند ما گوئیم از او

12. این چنین قول خوشی از دیگران نشنیده ایم

13. نعمت الله در همه آئینهٔ روشن نمود

14. آن چنان نور خوشی روشن به نورش دیده ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به رغم زال سیه شاهباز زرین بال
* در این مقرنس زنگاری آشیان گیرد
شعر کامل
حافظ
* دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
* خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
شعر کامل
حافظ
* اگر چه خواب یوسف رابه بند انداخت ،درآخر
* همان ازمحنت زندان برون آوردتعبیرش
شعر کامل
صائب تبریزی