شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 136

1. زمین جسم است و جانت آسمان است

2. که جانان کارساز این و آن است

3. تو پاکی ، صورت خاکی رها کن

4. که خلوت خانه ‌ات در ملک جان است

5. سرای صورت تو در بهشت است

6. مکان معنیت در لامکان است

7. در آ مستانه در کوی خرابات

8. که هشیاری خلاف عاشقان است

9. چو رندان دُرد درد عشق می‌ نوش

10. که دُرد درد او صاف روان است

11. دلم چون غنچه در خلوت مقیم است

12. اگر چه بلبل هر گلستان است

13. کناری کرد سید از دو عالم

14. و لیکن نعمت‌الله در میان است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به وفای تو درآمیخت چنان آب و گِلم
* که دمد بعد وفات از گل من بوی وفات
شعر کامل
جامی
* ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
* باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال
* چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد
شعر کامل
حافظ