شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 137

1. هر قطره‌ای از این بحر دریای بیکران است

2. در چشم ما نظر کن بنگر که عین آن است

3. هر آینه که بینی تمثال او نماید

4. آئینه این چنین بود تمثال آن چنان است

5. زنده ‌دلان عالم دارند حیاتی از وی

6. عالم تن است و او جان ، جان در بدن روان است

7. ما دیده‌ای که دیدیم روشن به نور او بود

8. بنگر که نور رویش بر چشم ما عیان است

9. در گوشهٔ خرابات بزم خوشی است ما را

10. بزمی چگونه بزمی فردوس جاودان است

11. معنی صورت او در این و آن نماید

12. دریاب کان معانی برتر از این بیان است

13. منشور نعمت‌الله بگرفت جمله عالم

14. توقیع آل سید بر حکم او نشان است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شود به دولت او خاک شوره مهر گیا
* شود ز هیبت او سنگ خاره خاکستر
شعر کامل
انوری
* عاشقی پیداست از زاری دل
* نیست بیماری چو بیماری دل
شعر کامل
مولوی
* گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
* گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
شعر کامل
حافظ