شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1388

1. پادشاهی با گدائی ساخته

2. سایه ای بر فرق ما انداخته

3. بر سریر دل نشسته شاه عشق

4. ملک دل از غیر خود پرداخته

5. مجلس مستانه ای آراسته

6. ساز جان ما خوشی انداخته

7. برده گوی دلبری از دلبران

8. مرکب عشقش به میدان تاخته

9. آفتابست او و عالم سایه بان

10. شاهباز است او و عالم فاخته

11. این لطیفی بین که سلطان وجود

12. با فقیری بینوا در ساخته

13. نعمت الله نور چشم مردم است

14. بوالعجب او را کسی نشناخته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر دست دهد دامن آن سرو روانم
* آزاد شود دل ز غم هر دو جهانم
شعر کامل
فروغی بسطامی
* ضرورتست که عهد وفا به سر برمت
* و گر جفا به سر آید هزار چندینم
شعر کامل
سعدی
* سپید و سیاهست هر دو زمان
* پس یکدگر تیز هر دو دوان
شعر کامل
فردوسی