شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1387

1. نور رویش دیدهٔ مردم منور ساخته

2. صورت خود را به لطف خود مصور ساخته

3. بسته است از مه نقابی آفتاب روی او

4. تا نداند هر کسی خود را چنین برساخته

5. درخرابات مغان بزم خوشی آراسته

6. رند و ساقی جام و می با یکدگر در ساخته

7. عشق او بحر است و ما را ز آن به دریا می کشد

8. عشق ما را آبروئی داده خوشتر ساخته

9. هر که خاک پای سرمستان او را بوسه داد

10. بر سریر سلطنت سلطان و سرور ساخته

11. اسم اعظم خواست تا ظاهر شود در آینه

12. عین ما روشن دلی را دیده مظهر ساخته

13. هر کسی سازد سرائی در بهشت از بهر خود

14. نعمت الله خانهٔ دل جای دلبر ساخته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
* کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش
شعر کامل
حافظ
* گهی زلفش پریشان می‌کند یک دشت سنبل را
* گهی رخسارش آتش می‌زند یک باغ نسرین را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب
* نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
شعر کامل
حافظ