شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 144

1. چشم ما روشن به نور روی اوست

2. لاجرم من دوست می‌بینم به دوست

3. رند مست از گفت و گو ایمن بود

4. هر که مخمور است او در گفتگوست

5. عشق را با رنگ و بوئی کار نیست

6. عقل دایم در هوای رنگ و بوست

7. صد هزار آئینه گر بینم به چشم

8. در همه آئینه‌ ها چشمم بر اوست

9. موج در دریا روان گردد مدام

10. آب جوید همچو ما در جستجوست

11. هیچ بد خود دیدهٔ سید ندید

12. آفرین بر دیدهٔ بینای اوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
* که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
شعر کامل
سعدی
* مژگان تو دل را هدف تیر ستم ساخت
* ابروی تو جان را سپر تیغ بلا کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* دعاهای سحر گویند می‌دارد اثر آری
* اثر می‌دارد اما کی شب عاشق سحر دارد
شعر کامل
وحشی بافقی