شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 143

1. از جور و جفای بی وفا دوست

2. چون شد دل خستهٔ بلا دوست

3. مائیم غلام و یار مولا

4. مائیم گدا و پادشا دوست

5. بیگانه ز هر دو کون گشتیم

6. دردا که نگشت آشنا دوست

7. در بند بلا چو بسته پائیم

8. دیگر چه کند به جای ما دوست

9. از دوست وفا طلب نمودیم

10. هر چه نکند وفا به ما دوست

11. از دردسر طبیب رستیم

12. هم درد من است و هم دوا دوست

13. سید نکند ز عشق توبه

14. گر جور کند و گر جفا دوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
* جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را
شعر کامل
حافظ
* من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
* که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
شعر کامل
حافظ
* حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
* جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور
شعر کامل
حافظ