غزل شمارهٔ 185
1. آن چنان مجلسی که جانم خواست
2. عشق جانان بهای ما آراست
3. آفتاب جمال رو بنمود
4. ما به او ، او به خود چنین پیداست
5. بحر و موج و حباب و جو آبند
6. ما ز ما جو که عین ما با ماست
7. ما و زاهد به هم کجا سازیم
8. عقل با عشق می نیاید راست
9. مبتلای بلای بالائیم
10. هر بلائی که هست زان بالاست
11. عقل بنشست و فتنه را بنشاند
12. عشق برخاست فتنه ها برخاست
13. نعمت الله نگر که لطف اله
14. صورت و معنیش به هم آراست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده