شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 186

1. نور او روشنی دیدهٔ ماست

2. نظری کن به چشم ما پیداست

3. روی او را به نور او بینند

4. چشم بیننده ای که او بیناست

5. وحده لاشریک له گفتم

6. آنکه عالم به نور خود آراست

7. بحر دل را کرانه نیست پدید

8. جان ما غرقهٔ چنین دریاست

9. عشق آمد به جای ما بنشست

10. مائی ما چه از میان برخاست

11. هرچه گفتند و هرچه می گویند

12. حضرت وحدتش از آن یکتاست

13. نعمت الله که میر مستانست

14. عاشق روی جملهٔ اشیاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنینست کردار چرخ بلند
* به دستی کلاه و به دیگر کمند
شعر کامل
فردوسی
* چو بوسید پیکان سرانگشت اوی
* گذر کرد بر مهرهٔ پشت اوی
شعر کامل
فردوسی
* زهد با نیت پاک است، نه با جامهٔ پاک
* ای بس آلوده، که پاکیزه ردائی دارد
شعر کامل
پروین اعتصامی