شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 192

1. چشم عالم روشن از نور خداست

2. هر که این را دید نور چشم ماست

3. در دل آن کس که او گنجیده است

4. همچو او صاحبدلی دیگر کراست

5. حال ما داند درین دریا به ذوق

6. یار بحر وی که با ما آشناست

7. دُرد درد او اگر یابی بنوش

8. زانکه دُرد درد او ما را دواست

9. ذرهٔ خورشید این و آن همه

10. در نظر آئینه گیتی نماست

11. عاشق ار در عشق او کشته شود

12. حضرت معشوق او را خونبهاست

13. نعمت الله رند سرمستی خوشست

14. پادشاهست او نپنداری گداست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
* جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
شعر کامل
حافظ
* خال مشکین که بدان عارض گندمگون است
* سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
شعر کامل
حافظ
* ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
* پر شکرست این مقام هیچ تو را کار نیست
شعر کامل
مولوی