غزل شمارهٔ 221
1. آمد ز درم نگار سرمست
2. رندانه و جام باده بر دست
3. صد فتنه ز هر کنار برخاست
4. او مست در این میانه بنشست
5. لب را بنهاد بر لب ما
6. موئی به دونیم راست بشکست
7. عشق آمد و زنده کرد ما را
8. پیوسته بود به ما چو پیوست
9. از بود و نبود باز رستیم
10. آسوده ز نیست فارغ از هست
11. دل در سر زلف یار بستیم
12. محکم جائی شدیم پابست
13. از مستی ذوق نعمت الله
14. خلق دو جهان شدند سرمست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده