غزل شمارهٔ 232
1. سر درین راه عشق دردسر است
2. بگذر از سر که کار معتبر است
3. سر موئی حجاب اگر باقی است
4. بتراشش چه جای ریش و سرست
5. سر بنه زیر پا و دستش گیر
6. گر تو را میل تاج یا کمر است
7. نفسی صحبتش غنیمت دان
8. زانکه عمر عزیز در گذر است
9. زاهدان دیگرند و ما دیگر
10. حالت ما و ذوق ما دگر است
11. عاشقی کو ز ما خبر دارد
12. از خود و کاینات بی خبر است
13. نظری کن ببین به دیدهٔ ما
14. نعمت الله چو نور در نظر است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده