شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 312

1. کشتهٔ عشق تو دل زندهٔ جاویدان است

2. این چنین کشته کسی زندهٔ جاویدان است

3. سخن از گنج و طلسم ار بکنم عیب مکن

4. عشق گنجیست که در کنج دل ویران است

5. جان فدا کردم و جانان نظری کرد به من

6. هرچه دارم همه از بندگی جانان است

7. در سراپردهٔ دل خلوت دلدار من است

8. خوش مقامی که در او تکیه گه سلطان است

9. در خرابات قدم نه دَمکی خوش بنشین

10. که در این آب و هوا پرورش رندان است

11. چون همه آینهٔ حضرت او می نگری

12. در هر آئینه که بینم به حقیقت آن است

13. گوش کن گفتهٔ سید بشنو از سر ذوق

14. که سخنهای خوشش از نفس مستان است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو او مرز گیرد بشمشیر تیز
* برانگیزد اندر جهان رستخیز
شعر کامل
فردوسی
* ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها
* ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه‌ها
شعر کامل
مولوی
* سوختم در آتشش چون عود و زانم بیم نیست
* بیم آن دارم که دود من بگیرد دامنش
شعر کامل
سلمان ساوجی