شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 358

1. آب جویای آب این عجب است

2. سر آب و سراب این عجب است

3. ما حبابیم و عین ما آب است

4. جام عین شراب این عجب است

5. گر کسی مست شد ز می چه عجب

6. باده مست خراب این عجب است

7. روز و شب آفتاب می گردد

8. در پی آفتاب این عجب است

9. موج گوئی حجاب دریا شد

10. ما ز ما در حجاب این عجب است

11. نقش خود را خیال می بندم

12. تا ببینم به خواب این عجب است

13. می خمخانهٔ حدوث و قدم

14. خورده ام بی حساب این عجب است

15. زاهدی دیده ایم گیلانی

16. سخت مست و خراب این عجب است

17. این چنین گفته های مستانه

18. خوانده ام بی کتاب این عجب است

19. طالب وصل نعمت اللهم

20. آب جویای آب این عجب است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از سر شمشیر و از نوک قلم زاید هنر،
* ای برادر، همچو نور از نار و نار از نارون
شعر کامل
ناصرخسرو
* کجا سلم و تور و فریدون کجاست
* همه ناپدیدند با خاک راست
شعر کامل
فردوسی
* اندرین شهر دلم بستهٔ گندم گونیست
* ورنه صد شهر چنین را به جوی نفروشم
شعر کامل
اوحدی