شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 403

1. هرچه بینی جمله آیات وی است

2. علم او آئینهٔ ذات وی است

3. ساقی ما می به ما بخشد مدام

4. ذره و خورشید جامات وی است

5. نور چشم ما نماید او به او

6. عین او باشد که مرآت وی است

7. چیست عالم سایه بان پادشاه

8. جزو و کل مجموع رایات وی است

9. عشق او رخ می نهد فرزین برد

10. عقل شطرنج از شه مات وی است

11. خوش خیالی نقش می بندیم ما

12. در نظر ما را خیالات وی است

13. عقل اگر گوید خلاف عاشقان

14. قول او مشنو که طامات وی است

15. عارفی گردم ز غایت می زنم

16. راست می گوید که غایات وی است

17. نعمت الله پادشاهی می کند

18. در همه عالم ولایات وی است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو او مرز گیرد بشمشیر تیز
* برانگیزد اندر جهان رستخیز
شعر کامل
فردوسی
* به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
* در ترازوی مکافات برابر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار
* گوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای تو
شعر کامل
حافظ