شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 450

1. چون من ز ولای تو رسیدم به ولایت

2. تا جان بودم روی نتابم ز ولایت

3. ای یار بلای تو مرا راحت جان است

4. جان را چه کنم گر نبود ذوق بلایت

5. عمریست که ما منتظر دولت وصلیم

6. با من نظری کن ز سر لطف و عنایت

7. سریست مرا با تو که با کس نتوان گفت

8. رازیست که پیدا نتوان کرد بدایت

9. ای عقل برو از بر من ، هرزه چه گوئی

10. ترک می و ساقی نکنم من به حکایت

11. عشقست مرا مَحرم و عشقی به کمال است

12. درد است مرا همدم و دردیست به غایت

13. در کوی خرابات مغان مست و خرابم

14. هم صحبت من سید رندان ولایت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آدم مسکین به یک خامی که در فردوس کرد
* چاک شد چون دانه گندم دل اولاد او
شعر کامل
صائب تبریزی
* دل گم کرده در این شهر نه من می‌جویم
* هیچ کس نیست که مطلوب مرا جویان نیست
شعر کامل
سعدی
* نباید روشنی بردن به شب زین پس که بی آتش
* ز لاله دشت پر شمعست و از گل باغ پر شعله
شعر کامل
فرخی سیستانی