شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 462

1. عمر بی او که بر سر آری هیچ

2. جان که بی عشق او سپاری هیچ

3. همه عالم عدم بود بی او

4. به عدم می روی چه آری هیچ

5. هر خیالی که نقش می بندی

6. گر نه آن نقش او نگاری هیچ

7. یار کز جور یار بگریزد

8. باشد آن یار هیچ و یاری هیچ

9. عشق می باز و جام مِی می نوش

10. به از این کار ، کار داری هیچ

11. دولت وصل او دمی باشد

12. آن دم ار ضایعش گذاری هیچ

13. نعمت الله حریف رندان است

14. گر تو بیچاره در خماری هیچ


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
* گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
شعر کامل
حافظ
* یارب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده
* چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده
شعر کامل
صائب تبریزی
* چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
* نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم
شعر کامل
حافظ