لینک اشتراک گذاری
کپی شد
شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 585

1. در خرابات مغان خمخانه جوشی می کند

2. جان مستم از هوای او خروشی می کند

3. باد پیماید به دشت و می رود عمرش به باد

4. زاهدی کو غیبت باده فروشی می کند

5. دردسر می داد عقل از خانه بیرون کردمش

6. ایستاده بر در و دزدیده گوشی می کند

7. دیگ سودا می پزیم و آتشی بر جان ماست

8. عیب ما جانا مکن گر دیگ جوشی می کند

9. در تعجب مانده اند اصحاب دنیا سر به سر

10. کاین همه رندی چرا این خرقه پوشی می کند

11. ار بیان این معانی چون عبارت قاصر است

12. میر سرمستان بیانش با خموشی می کند

13. نعمت الله جام می بر دست می گیرد مدام

14. هر زمان میلی به سوی باده نوشی می کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
* در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
شعر کامل
سعدی
* به بوی سیب قناعت کنم ز باغ جهان
* لباس خویش چو به از غبار خویش کنم
شعر کامل
صائب تبریزی
* کسی از خرابهٔ دل نگرفته باج هرگز
* تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی
شعر کامل
فروغی بسطامی