شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 605

1. معنی یکی و صورت او در ظهور صد

2. چه جای او که صورت او هست بی عدد

3. آئینه بی شمار و نماینده اش یکی

4. باشد صفات بی حد و ذاتش بود احد

5. کحال حاذقی طلب ای عقل بوالفضول

6. تا چشم روشن تو کند پاک از رمد

7. محتاج ماست عالم و ما بی نیاز از او

8. با غیرش احتیاج کجا باشد آن صمد

9. ما چون نبییم و همدم نائی لطف او

10. هر دم دمی جدید درین نی همی دمد

11. در دام ما درآید و دانه خورد ز ما

12. مرغی کز آشیانه توحید بر پرد

13. سید که میر مجلس مستان عالم است

14. با ما حریف باشد از این جام می خورد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آنچه از مائده فیض بر این نه طبق است
* رزق جمعی است که در پرده شب بیدارند
شعر کامل
صائب تبریزی
* نماز شام قیامت به هوش بازآید
* کسی که خورده بود می ز بامداد الست
شعر کامل
سعدی
* مر غول را برافشان یعنی به رغم سنبل
* گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان
شعر کامل
حافظ