شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 641

1. محبوب دل و راحت جانی چه توان کرد

2. سلطان همه خلق جهانی چه توان کرد

3. از ساده دلی آینه بنمود جمالت

4. در آینه بر خود نگرانی چه توان کرد

5. تو پادشه مائی و ما بندهٔ فرمان

6. گر زانکه بخوانی و برانی چه توان کرد

7. ما عشق تو داریم و تو را میل به ما نیست

8. مائیم چنین و تو چنانی چه توان کرد

9. عمریست که ما را به غم عشق نشاندی

10. گر باقی عمرم بنشانی چه توان کرد

11. ما نقش خیال تو کشیدیم بدیدیم

12. گر زانکه تو این نامه نخوانی چه توان کرد

13. پنهان شدن از دیدهٔ سید نتوانی

14. چون نور به هر دیده عیانی چه توان کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پا کشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشق
* هر که را چون سرو اینجا پای در گل ماندماند
شعر کامل
صائب تبریزی
* یا رهگذر مورچگان است به ‌گلبرک
* یا بر سمن تازه بنفشه بدمیدست
شعر کامل
امیر معزی
* غیر وقت آنچه شود فوت ز اسباب جهان
* عارفان را مژه نمناک نگردد هرگز
شعر کامل
صائب تبریزی