شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 670

1. هر کجا صاحبجمالی رو نمود

2. روی او دیدم چو برقع برگشود

3. دیدمش در آینه عین العیان

4. آینه او بود دوری می نمود

5. آفتاب خاطرم تا روشنست

6. ذرهٔ بی مهر او هرگز نبود

7. هر چه موجودست از جود ویست

8. خود کجا موجود باشد بی وجود

9. ساجد و مسجود نزد ما یکیست

10. سجده می کن تا ببینی در سجود

11. دوش رفتم درخرابات مغان

12. ساقی سرمست دیدم یار بود

13. نکته های عارفانه سیدم

14. خود به خود می گفت و از خود می شنود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکوفه با ثمر هرگز نگردد جمع در یک جا
* محال است این که با هم نعمت و دندان شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* بلبل از شاخ گل افتد به زمین از مستی
* گر سحر بوی خوشت جانب گل‌زار آرند
شعر کامل
فروغی بسطامی
* آن آفتاب خوبی چون بر زمین بتابد
* آن دم زمین خاکی بهتر ز آسمانست
شعر کامل
مولوی