شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 676

1. عالم از جود او بود موجود

2. هرچه دیدیم بی وجود نبود

3. نامرادیم او مراد همه

4. یافتیم از عطای او مقصود

5. جام گیتی نما به ما بخشید

6. نور خود را به عین ما بنمود

7. بزم عشق است و ما چنین سرمست

8. هر که آمد به بزم ما آسود

9. خوش بیا جام می بگیر و بنوش

10. ساقی عاشقان چنین فرمود

11. عود دل سوخت آتش عشقش

12. عود خوش بود و آتشی بی دود

13. صفت و ذات او ظهوری کرد

14. نعمت الله از آن شده موجود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هرگز حدیث زلف تو کوته نمی شود
* این گفت و گوی تا به قیامت مسلسل است
شعر کامل
جامی
* صبر طلب می کنند از دل شیدا
* همچو براتی که بر خراب نویسند
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* تا چند ز خون مژه در کوی تو احباب
* صد نامه نویسند و جواب از تو نخواهند
شعر کامل
فروغی بسطامی