شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 718

1. زاهد به سراپردهٔ رندان مگذارید

2. مخمورش از آن مجلس رندان به در آرید

3. بیگانه مباشد بپاشید سر و زر

4. تخمی که توانید در این باغ بکارید

5. هر خم شرابی که سپردید به رندی

6. آرید بر ما و به اهلش بسپارید

7. روشن بتوان دید که نور بصر ماست

8. بر دیده اگر نقش خیالی بنگارید

9. یک دم که ز ما فوت شود بی می و ساقی

10. از عمر مگوئید و حیاتش مشمارید

11. کار همه رندان خرابات برآید

12. بر ما نفسی همت خود گر بگمارید

13. سید ز در میکده مستانه درآید

14. نوریست که پیدا شده پنهانش ندارید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پخته شو تا روز محشر ایمن از دوزخ شوی
* ورنه عود خام را در کار مجمر می کنند
شعر کامل
صائب تبریزی
* سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
* در میان این و آن فرصت شمار امروز را
شعر کامل
سعدی
* چوب قفس ز گریه صیاد کرد گل
* من دل بر آشیانه پر خار بسته ام
شعر کامل
صائب تبریزی