شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 739

1. عاشقی کو سر به پای ما نهاد

2. روی خود در جنت المأوا نهاد

3. از سر دنیی و عقبی درگذشت

4. هر که پا با ما درین دریا نهاد

5. بر در میخانه هر کو بار یافت

6. سروری گردید و سر آنجا نهاد

7. کار ما چون از بلا بالا گرفت

8. مسند والای ما بالا نهاد

9. پانهد بر فرق عالم هر که سر

10. بر در یکتای بی همتا نهاد

11. رو به مه بنمود نور آفتاب

12. روشنی در دیدهٔ بینا نهاد

13. نعمت الله را به ما انعام کرد

14. خوان انعامش برای ما نهاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به مهربانی او اعتماد نتوان کرد
* که تازه عاشقم و خاطرش به من صافست
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* وصیت همین است جان برادر
* که اوقات ضایع مکن تا توانی
شعر کامل
سعدی
* سطری از دفتر سرگشتگی مجنون است
* گردبادی که ازین دامن صحراست بلند
شعر کامل
صائب تبریزی